کد مطلب:279274 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:148

استمداد و استغاثه به امام زمان
هشتم استمداد و استعانت و استغاثه به آن جناب در هنگام شدائد و اهوال و بلایا و امراض و رو آوردن شبهات و فتنه از اطراف و جوانب و ندیدن راه چاره و خواستن از حضرتش حل شبهه و رفع كربه و دفع بلیه، چه آن جناب برحسب قدرت الهیه وعلوم لدنیه ربانیه بر حال هر كسی در هر جا دانا و اجابت مسئولش توانا و فیضش عام و از نظر در امور رعایای خود غفلت نكرده و نمیكند و خود آن جناب در توقیعی كه برای شیخ مفید فرستادند مرقوم فرمودند: كه علم ما محیط است به خبرهای شما و غائب نمیشود از علم ما هیچ چیز از اخبار شما و معرفت به بلایی كه به میرسد.

و شیخ طوسی در «كتاب غیبت» روایت كرده به سند معتبر از جناب ابوالقاسم حسین بن روح نائب سوم رضی الله عنه كه گفت: اختلاف كردند اصحاب ما در تفویض و غیر آن، پس رفتم نزد ابی طاهر بن بلال در ایام استقامتش یعنی پیش از آنكه بعضی مذاهب باطله اختیار كند پس آن اختلاف را به او فهماندم، پس گفت: مرا مهلت ده، پس او را مهلت دادم چند روز آنگاه معاودت كردم به نزد او. پس بیرون آورد حدیثی به اسناد خود از حضرت صادق علیه السلام كه فرمود: هرگاه اراده نمود خدای تعالی امری را، عرضه میدارد آن را بر رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم آنگاه امیرالمؤمنین علیه السلام، و یك یك از ائمه علیهم السلام تا آنكه منتهی شود به سوی صاحب الزمان علیه السلام، آنگاه بیرون میآید به سوی دنیا وچون اراده نمودند ملائكه كه بالا برند عملی را به سوی خداوند عز و جل عرضه میشود بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آنگاه عرضه میشود بر خداوند عز و جل پس هرچه فرود میآید از جانب خداوند بر دست ایشان است و آنچه بالا میرود به سوی خداوند عز و جل به سوی ایشان است و بی نیاز نیستند از خداوند عز و جل به قدر به هم زدن چشمی.

و سید حسین مفتی كركی سبط محقق ثانی در «كتاب دفع المناوات» از«كتاب براهین» نقل كرده كه او روایت نمود از ابی حمزه از حضرت كاظم علیه السلام كه گفت: شنیدم آن جناب میفرماید: نیست ملكی كه خداوند او را به زمین بفرستد به جهت هر امری مگر آنكه ابتدا مینماید به امام علیه السلام، پس معروض میدارد آن را بر آن جناب و به هم درستی كه محل تردد ملائكه از جانب خداوند تبارك و تعالی صاحب این امر است. و در خبر ابوالوفای شیرازی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود به او كه چون درمانده و گرفتار شدی پس استغاثه كن به حضرت حجت علیه السلام كه او تو را در مییابد و او فریاد رس است و پناه است از برای هر كس كه به او استغاثه كند.

و شیخ كشی و شیخ صفار در «بصائر» روایت كرده اند از رمیله كه گفت: تب شدیدی كردم در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام پس در نفس خود خفتی یافتی در روز جمعه و گفتم نمیدانم چیزی را بهتر از آنكه آبی بر خود بریزم یعنی غسل كنم ونماز كنم در عقب امیرالمؤمنین علیه السلام، پس چنین كردم آنگاه آمدم به مسجد پس چون امیرالمؤمنین علیه السلام بالای منبر برآمد آن تب به من معاودت نمود پس چون امیرالمؤمنین علیه السلام مراجعت نمود و داخل قصر شد داخل شدم به آن جناب، فرمود: ای رمیله! دیدم تو را كه بعضی از تو، و به روایتی «پس ملتفت شد به من امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ای رمیله! چه شده بود كه تو را دیدم كه بعضی از اعضایت در بعضی درهم میشد.» پس نقل كردم برای آن جناب حالت خود را كه در آن بودم و آنچه مرا واداشت در رغبت بر نماز عقب آن جناب،پس فرمود: ای رمیله! نیست مؤمنی كه مریض شود مگر آنكه مریض میشویم ما به جهت مرض او و محزون نمیشود مگر آنكه محزون میشویم به جهت حزن او و دعا نمیكند مگر آنكه آمین میگوییم برای او و ساكت نمیشود مگر آنكه دعا میكنیم برای او، پس گفتم به آن جناب یا امیرالمؤمنین علیه السلام فدای تو شوم این لطف و مرحمت برای كسانی است كه با جناب تواند در این قصر، خبر ده مرا از حال كسانی كه در اطراف زمین اند؟ فرمود: ای رمیله! غایب نیست یا نمیشود از ما مؤمنی در مشرق زمین و نه در مغرب آن.

و نیز شیخ صدوق و صفار و شیخ مفید و دیگران به سندهای بسیار روایت كرده اند از جناب باقر و صادق علیهم السلام كه فرمودند: به درستی كه خداوند نمیگذارد زمین را مگر آنكه در آن عالمی باشد كه میداند زیاده و نقصان را در زمین، پس اگرمؤمنین زیاد كردند چیزی را بر میگرداند ایشان را و به روایتی «میاندازد آنرا»، و اگر كم كردند تمام میكند برای ایشان، و اگر چنین نبود مختلط میشد برمسلمین امور ایشان، و به روایتی «حق از باطل شناخته نمیشد».

نسخه برآورده شدن حاجات

در «تحفه الزائر» مجلسی و «مفاتیح النجاه» سبزواری مروی است كه هر كه را حاجتی باشد آنچه مذكور میشود بنویسد در رقعه ای و در یكی از قبور ائمه علیهم السلام بیندازد یا ببندد و مهر كند و خاك پاكی را گل سازد و آن را در میان آن گذارد و در نهری یا چاهی عمیق یا غدیر آبی اندازد به حضرت صاحب الزمان علیه السلام میرسد و او بنفسه متولی برآوردن حاجت میشود.

نسخه رقعه مذكوره

«بسم الله الرحمن الرحیم كتبت یا مولای صلوات الله علیك مستغیثا وشكوت ما نزل بی مستجیرا بالله عز و جل ثم بك من امر قد دهمنی و اشغل قلبی واطال فكری و سلبنی بعض لبی و غیر خطیر نعمه الله عندی اسلمنی عند تخیل وروده الخلیل و تبرء منی عند ترائی اقباله الی الحمیم و عجزت عن دفاعه حیلتی وخاننی فی تحمله صبری و قوتی فلجات فیه الیك و توكلت فی المسئله لله جل ثناؤه علیه و علیك فی دفاعه عنی علما بمكانك من الله رب العالمین ولی التدبیر و مالك الامور واثقا بك فی المسارعه فی الشفاعه الیه جل ثناؤه فی امری متیقنا لاجابته تبارك و تعالی ایاك باعطائی سؤلی و انت یا مولای جدیر بتحقیق ظنی و تصدیق املی فیك فی امر كذا و كذا» (و به جای كذا و كذا نام حاجت خود را ببرد)«فیما لا طاقه لی بحمله و لاصبر لی علیه و ان كنت مستحقا له و لاضعافه بقبیح افعالی و تفریطی فی الواجبات التی لله عز و جل فاغثنی یا مولای صلوات الله علیك عند اللهف و قدم المسئله لله عز و جل فی امری قبل حلول التلف و شماته الاعداء فبك بسطت النعمه علی و اسئل الله جل جلاله لی نصرا عزیزا و فتحا قریبا فیه بلوغ الامال و خیر المبادی و خواتیم الاعمال و الامن من المخاوف كلها فی كل حال انه جل ثناؤه لما یشاء فعال و هو حسبی و نعم الوكیل فی المبدء و المال.»

آنگاه بر بالای آن نهر یا غدیر برآید و اعتماد بر یكی از وكلای حضرت نماید یا عثمان سعید العمروی یا ولد او محمد بن عثمان یا حسین بن روح یا علی بن محمد السمری و یكی از آن جماعت را ندا نماید و بگوید:

«یا فلان بن فلان سلام علیك اشهد ان وفاتك فی سبیل الله و انك حی عندالله مرزوق خاطبتك فی حیاتك التی لك عندالله عز و جل و هذه رقعتی و حاجتی الی مولا نا علیه السلام فسلمها الیه و انت الثقه الامین».

پس نوشته را در نهر یا چاه یا غدیر اندازد كه حاجت او برآورده میشود. و «محدث نوری میفرماید:» از این خبر شریف چنین مستفاد میشود كه آن چهار شخص معظم چنانچه در غیبت صغری واسطه بودند میان رعایا و آن جناب در عرض حوائج و رقاع و گرفتن جواب و ابلاغ توقیعات، در غیبت كبری نیز در ركاب همایون آن جناب هستند و به این منصب بزرگ مفتخر و سرافرازند پس معلوم شد كه خوان احسان و جود و كرم و فضل و نعم امام زمان علیه السلام در هر قطری از اقطار ارض برای هر پریشان درمانده و گم گشته و وامانده و متحیر و نادان و سرگشته و حیران گسترده و باب آن باز و شارعش عام با صدق اضطرار و حاجت و عزم باصفای طویت و اخلاص سریرت اگر نادان است شربت علمش بخشند و اگر گمشده است به راهش رسانند و اگر مریض است لباس عافیتش پوشند.

غیبت شأنیه و حضور شئونیه امام زمان علیه السلام

چنانكه از سیر و حكایات و قصص گذشته ظاهر و هویدا میشود نتیجه مقصود در این مقام و اینكه حضرت صاحب الامر علیه السلام حاضر در میان عباد و ناظر برحال رعایا و قادر بر كشف بلایا و عالم بر اسرار و خفایا به جهت غیبت و ستر ازمردم از منصب خلافتش عزل نشده و از لوازم و آداب ریاست الهیه خود دست نكشیده و از قدرت ربانیه خویش عجز به هم نرسانیده و اگر خواهد حل مشكلات كه اندر دل افتاده كند بی آنكه از راه دیده و كوشش چیزی به آنجا رساند و اگر خواست دلش را به آن كتاب یا عالمی كه دوای دردش در آن و نزد آن است مایل وشایق كند گاهی دعایش تعلیم كند و گاهی در خواب دوای مرضش به او آموزد واینكه دیده و شنیده شده كه با صدق ولاء و اقرار به امامت چه بسیار شده كه ارباب اضطرار و حاجت در مقام عجز و لابه و شكایت برآمدند و اثر اجابت و كشف بلیت ندیدند علاوه بر دارا بودن این مضطر موانع دعا و قبول را غالبا یا از جهت اشتباه دراضطرار است كه خود را مضطر میداند و نیست و گم گشته و متحیر میداند وراهش را به آن نمایانده اند مثل جاهل به احكام عملیه كه به عالمش ارجاع فرمود،چنانچه در توقیع مبارك است كه در جواب مسایل اسحاق بن یعقوب مرقوم فرمود كه: «و اما حوادثی كه به شما روی دهد پس مراجعه كنید در آنها به راویان احادیث ما به درستی ایشان حجت من هستند بر شماها و من حجت خدایم برایشان».

پس مادامی كه جاهل دستش به عالم برسد هرچند به مهاجرت و مسافرت باشد یا به كتاب او در احكام او مضطر نباشد و همچنین عالمی كه حل مشكل و دفع شبهه وتحیر خود را تواند از ظواهر و نصوص كتاب و سنت و اجماع كند عاجز و درمانده نباشد و آنانكه اسباب زندگی و معاش خویش را از حدود الهیه و موازین شرعیه بیرون بردند و بر آن مقدار ممدوح در شرع اقتصار و قناعت ننمودند به جهت نداشتن بعضی از آنچه قوام تعیش معلق نیست بر آن مضطر نباشد و هكذا از مواردی كه آدمی خویشتن را عاجز و مضطر بیند و پس از تأمل صادقانه خلاف آن ظاهر میشود. و اگر در اضطرار صادق باشد شاید صلاح او یا صلاح نظام كل در اجابت او نباشد هرچه هر مضطری صادق باشد شاید صلاح او یا صلاح نظام كل در اجابت او نباشد هرچه هر مضطری را وعده اجابت نداند، بلی اجابت مضطر را جزخدای تعالی یا خلفایش نكند نه آنكه هر مضطر را اجابت كنند و در ایام حضور وظهور در مدینه و مكه و كوفه و غیر آن از همه اصناف مضطرین و عاجزین از موالیان و محبین غالبا بودند و بسیار بود كه سؤال میكردند و اجابت نمیشد چنان نبود كه هر عاجز در هر زمان هر چه خواست به او دهند و او رفع اضطرارش نمایند، چه این مورث اخلال نظام و برداشتن اجرها و ثوابهای عظیمه و جزیله اصحاب بلا ومصائب است كه بعد از مشاهده آن در روز جزا آرزو كنند كه كاش گوشت بدنهای ایشان را در دنیا با مقراض بریده بودند و خدای تعالی با آن قدرت كامله و غنای مطلق و علم محیط به ذرات و جزئیات موجودات با بندگان خود چنین نكرده.